انگار این تبدیل به یک سنت شده که هر سال به مناسبت روز جهانی هنرمند در ۲۵ اکتبر یادداشتی برای درج در نشریه روشنفکری بنویسم و نخستین پرسشی که هر ساله با به دست گرفتن قلم با آن مواجه میشوم این است که در جهان امروز جایگاه هنر و هنرمند کجاست؟
اصولا هنر چقدر توانسته جهان ما را تغییر دهد؟ و یا اینکه هنرمند برای تفسیر جهان آمده یا تغییر جهان؟ باری، بخشی از پاسخ شاید نهفته در همین واقعیت تلخ و عجیب باشد که اصولاً از تاریخ نامگذاری چنین روزی در تقویم جهان بیشتر از دو دهه نمیگذرد!
و اما احتمالاً پیش از آن که هنرمند کانادایی «کریس مک کلور» این ایده را در سر پروراند که زادروز پابلو پیکاسوی بزرگ را میتوان به مجالی برای گرامیداشت هنر و هنرمند مبدل نمود، او نیز به این فکر کرده که هنرمند در کجای تاریخ ایستاده است و چه تأثیری بر جهان خود باقی گذاشته است؟
هرچند مککلور خود نقاش رمانتیکی است، اما شاید او بارها تابلوی «گرنیکا»، شاهکار پیکاسو را از نظر گذرانده، اثری که از بمباران دهکده گرنیکا در شمال اسپانیا توسط بمبافکنهای آلمان نازی در تاریخ ۲۶ ماه آوریل ۱۹۳۷ و در خلال جنگ داخلی این کشور پرده برمیدارد، اثری که امروز از آن تحت عنوان مهمترین اثر هنری ضد جنگ یاد میشود.
اما میدانید طنز تلخ تاریخ کجاست؟ اینکه نزدیک به یک قرن بعد در اکتبر سال ۲۰۲۴، این بار در لندن و در یکی از دالانهای نگارخانه ملی، دو فعال ضدجنگ به تابلویی از پابلو پیکاسو با عنوان «مادرانه» حمله میکنند و بر این تابلو تصویری از یک مادر و کودک اهل غزه نصب میکنند و در حالی که بر کف زمین نگارخانه رنگ قرمز میپاشند فریاد میزنند «فلسطین را آزاد کنید».
گویی شرحه شرحه شدن تاریخ هنر مدرن در گرنیکا نه تنها نقطه پایان بلکه شروع گرنیکا در دل گرنیکای بزرگتری بود، چنانکه امروز بازنمایی مادری که کودکش را در آغوش کشیده در بازنمایی مادر و کودکی که نقاش کشیده، به قول اهالی سینما دیزالو میشود و کسی چه میداند شاید سالها بعد به نوعی تابلوی گرنیکا در ذهن «کریس مک کلور» زنده بود.
وقتی که داشت عکس معروفش را از آتشسوزی بزرگ ایگل کریک در ایالت اورگان میانداخت، آتش عظیمی که بخشی از آن در مسیر مورد علاقه او برای پیادهروی زبانه میکشید و آتشی که تا همیشه درون تصویری که گرفته، میسوزد. آتشسوزی مهیبی که در گیرودار سوختن همه چیز، یکی از مقامات پلیس آمریکا گفت: «ما دلایلی قوی داریم که نشان میدهد این آتشسوزی توسط انسان آغاز شده است».
حالا شاید بتوانیم اتفاق عجیب دیگری را که در همین ماه اکتبر و اینبار در موزه «ای ال ام» هلند رخ داده را از یک زاویه تازه نگاه کنیم، وقتی که بر اساس گزارشهای رسمی، کارمند این موزه دو قوطی خالی نوشیدنی را با تصور اینکه زباله هستند به سطل آشغال انداخت. اما این در حالی بود که این دو قوطی، اجزا یک اثر هنری از «الکساندر لاوه» هنرمند صاحبنام فرانسوی بودند.
شاید در پس ذهن کارمند بداقبال این موزه چیز دیگری نهفته بود، شاید او کمی قبل از آنکه به این دو قوطی له شده نوشیدنی حمله کند، عنوان این اثر گرانقیمت هنری را روی دیوار خوانده بود، عنوانی که در واقع این جمله بود: «تمام اوقات خوشی که با هم گذراندیم».