تو پنداری که ما چشم و دهانیم
جهانیم و ز چشم خود نهانیم
به چشم جان، تماشا کن جهان را
جهان در ماست، نی ما در جهانیم
سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به «شهریار»، شاعر سخنسرای پارسیگوی آذریزبان میهن هنرپرورمان، در قلمرو فرهنگ و ادب ایران از اعتبار و خلاقیت شگفتانگیز هنری و جایگاه والایی برخوردار است.
امروزه در گستره سرزمین پهناور ایران، کمتر جایی را میتوان یافت که نام و نشانی از سرودههای شهریار در آن نباشد و شمار اندکی از مردم باسواد و حتی بیسواد را میتوان دید که بیتی، قطعهای و یا غزلی از شهریار را بر لوح خاطر نسپرده باشند و این نشانهای از تأثیر معنوی کلام شاعر بر سراچه دل آشنا و بیگانه است.
لیکن آنچه در این میانه باید گفت این است که شهریار نیز همانند هر انسان اندیشهورزی در راستای آفرینشهای هنری خود با اُفت و خیزهایی روبرو بوده و در گذرگاه حیات خویش فراز و نشیبهای بسیاری را دیده و از پیچ و خمهای دور و درازی گذشته تا راه خود را در مسیر تکامل و خلق آثار و اشعار ماندگار باز کرده است، خود او در جایی به همین نکته با صراحت اشاره کرده است که: «انسان، سیر تکاملیاش تدریجی است و هر روز آدمی باید نسبت به دیروزش پیشرفتهتر باشد».
استاد شهریار، در ۱۱ دیماه سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز پا به عرصه وجود نهاد، دوران کودکی را به علت شیوع بیماری در شهر، در روستای اجدادیاش «خُشگناب» واقع در شهرستان بستانآباد سپری کرد.
پدرش «میر آقا بهجت خشگنابی» و به روایتی «سید اسماعیل موسوی» نام داشت که در تبریز وکیل بود، او پس از پایان مقطع سیکل(راهنمایی) در تبریز، در سال ۱۳۰۰ رهسپار تهران شد و تحصیلاتش را تا سال ۱۳۰۳ در مدرسه دارالفنون و پس از آن در رشته پزشکی ادامه داد.
شهریار در جوانی در تهران با بزرگان ادب و هنر از جمله: استاد محمدتقی بهار، نیمایوشیج، امیرهوشنگ ابتهاج، امیری فیروزکوهی، عارف قزوینی، ابوالحسن صبا و برخی دیگر از ادیبان و هنرمندان سرشناس همروزگار خود همنشینی و دوستی داشت و به علت حادثهای در سال آخر پزشکی تحصیلات خود را رها کرد و به استخدام دولت درآمد و تا آخر عمر به شعر و شاعری پرداخت. شهریار از جمله سرایندگانی است که شعر را محملی مناسب و نیک، برای بیان اندیشهورزیهای ژرفنگرانه و پندآموز دانسته و بسیاری از اندرزهای اخلاقی و تربیتی را در قالبهای گوناگون شعری بهویژه در رباعیات، دوبیتیها و قطعات باز میگوید.
وی به زبانهای فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سروده و در سرودن سایر قالبهای شعر فارسی مانند: قصیده، غزل، مثنوی و شعر نیمایی چیرهدست بود، اما بیشتر شهرت او در سرودن«غزل» بود. از جمله غزلهای معروف و ماندگار او میتوان به غزلهای: «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را» و «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» اشاره کرد.
او نسبت به مولای متقیان حضرت علی(ع) ارادتی ویژه داشت و شیفتگیاش نسبت به حافظ و فردوسی زبانزد بود. شهریار در سال آخر تحصیل در رشته پزشکی، به دام عشق نافرجامی گرفتار آمد و این ناکامی، موهبتی الهی بود که آتش درون و سوز و التهاب شاعر را شعلهور ساخت و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژهای کشانید.
تا جایی که از بند علایق ظاهری رَست و در سِلک صاحبدلان درآمد و اشعارش رنگ و بوی دیگری یافت و شاعر در آغازین دوران جوانی به وجهی نیکو از عهده این آزمونِ «درد و رنج» بر آمد و پایه هنریاش به سرحد کمال معنوی رسید. او در جایی از این دگرگونی و عوالم روحی خود با این تعبیر یاد میکند: «بتشکنیهایی که به تائب شدن وی[من] انجامیده برای بسیاری ناآشناست».
استاد لطفالله زاهدی، دوست دیرین استاد شهریار در مقدمهای که در سال ۱۳۳۶ برای چاپ چهارم دیوان وی نگاشته، از این حالات روحی شاعر چنین یاد نموده است: «شهریار پس از درک فیض عظیم، بهکلی تغییر حالت میدهد، دیگر از آن زمان به بعد پیبردن به افکار و حالات شهریار برای خویشان و دوستان و آشنایان حتی من، مشکل شده بود، حرفهایی میزد که درک آنها به طور عادی مقدور نبود».
شهریار در قطعه «مومیایی» با زبان سمبلیک نشانههای کمرنگی از این حالات روحی و سیر و سلوک معنوی خود را در نظر خواننده قرار داده و برای درک مفاهیم عرفانی این سروده رمزگونه، خود مقدمهای بر آن نگاشته که شاید سالکان حریم عشق و معرفت را چون کلید کشف رمزی، به کار آید. قابل ذکر است لطف سخن شهریار و چیرگی بینظیر او در سرودن شعر به دو زبان دری و آذری شهرت ویژهای به این پیر وارسته بخشیده و آوازه شهرتش از فراسوی مرزهای جغرافیایی ایران به سرزمینهای دیگر ره گشوده و سخنان دلنشینش، روشنیبخش دل شیفتگان معرفت الهی گشته و همین نکته است که او را در میان شاعران معاصر ایران، ممتاز و بینظیر نموده است.
استاد زاهدی در جای دیگری پیرامون شهرت استاد شهریار با بیانی ساده و بی پیرایه این گونه نوشته است: «شهرت شهریار تقریباً بیسابقه است، نه تنها کشورهای فارسی زبان و تُرک زبان بلکه هر جا که ترجمه یک قطعه او رفته باشد، هنر او را میستایند، منظومه «حیدر بابا» نه تنها در کورهدِههای آذربایجان بلکه به ترکیه و قفقاز هم رفته و در ترکیه و جمهوری آذربایجان چندین بار چاپ شده است، بدون استثنا ممکن نیست تُرک زبانی این منظومه را بشنود و منقلب نشود».
«ملکالشعرای بهار» در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی هنگامی که نخستین دیوان شعر شهریار منتشر میشد در مقدمه آن چنین نوشت: «شهریار، شاعر بزرگ و افسونکاری است، شهریار از اساتید بزرگ شعر است، شهریار بزرگترین و هنرمندترین شاعر معاصر ایران و یگانه شاعر واقعی حساس است، شهریار نه تنها افتخار ایران بلکه افتخار شرق است».
استاد شهریار علاوه بر شعر و شاعری، در موسیقی سنتی و دستگاههای آواز ایرانی نیز متبحر بود و تار و سه تار را به زیبایی مینواخت و گهگاهی به زمزمه آوازی نیز میپرداخت. روح این شاعر و ادیب برجسته و فرزانه سرانجام پس از ۸۳ سال زندگی پربار و پرافتخار در روز ۲۷ شهریورماه سال ۱۳۶۷ به ملکوت اعلا پیوست و پیکرش در مقبرهالشعرای تبریز که مدفن بسیاری از شاعران و هنرمندان آن دیار است با احترام کمنظیری به خاک سپرده شد، چه نیک فرموده:
برای ما شعرا، نیست مُردنی در کار
که شعر را ابدیت نوشتهاند شعار