سرزمین ایران از سپیدهدم تاریخ تا به امروز، حوادث و پیشامدهای گوناگون و بیشماری را پشتسر گذاشته اما همواره به جهت غنای فرهنگی، ادبی، تاریخی، علمی و … بر استوارترین و بلندترین قلههای شکوه و بالندگی، درخشیده است.
بیگمان یکی از بارزترین ویژگیهایی که این سرزمین کهن را پابرجا و استوار نگاهداشته هویت فرهنگی، زبانی، ملی و ایرانی آن بوده، این هویت در قالب زبان فارسی نُمود و تجلی پیداکرده و به اعتلا و درخشندگی رسیده است.
اگر نگاهی به ادبیات در قرنهای اول تا سوم هجری بیندازیم و اوضاع ادبی آن را بررسی کنیم به این نکته برمیخوریم: “همچنان که ایران در این سه قرن میدان نفوذ ادیانی از قبیل: اسلام، زرتشتی، مانوی، عیسوی و … بود، به همان نحو زبانهای متعلق به هر یک از آنها یعنی عربی، پهلوی، سریانی و جز آن هم در ایران رواج داشت.
از دیگر سو ادبیات محلی هم در ولایتهای ایران سیر طبیعی خود را میپیمود که برخی از این لهجهها از طریق آمیزش با زبان عربی دستخوش تغییر و تحول شد، از میان این لهجهها لهجۀ دَری آمادگی آن را پیدا کرد که تبدیل به ادبیاتی قوی و گسترده گردد.
در پایان همین دوره است که سرانجام زبان دَری یعنی لهجۀ مشرق ایران بهعنوان یک لهجۀ ادبی مستقل و همچنین زبان رسمی و ادبی ایران شناخته میشود. بنابراین از قرن چهارم به بعد لهجۀ دری که پس از شکلگیری دربارهای مشرق در عهد اسلامی به صورت زبان رسمی درآمد به اسامی مختلفی مانند: دَری، پارسی دَری، پارسی و فارسی خوانده شد.
به گواه تاریخ، ایرانیان زبان فارسی را از هرگونه سیطره و گزند حفظ کرده و گسترش دادند. رسمیت یافتن زبان فارسی بهعنوان زبان سیاسی، ادبی، علمی و … با حرکت یعقوبلیث صفاری به قصد ایجاد یک دولت مستقل ایرانی و برانداختن و تضعیف حکومت بغداد با این جمله خطاب به نویسندگان و شاعران دربارش”سخنی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟” شروع گردید و در ادامه با اشعار رودکی، عنصری، دقیقی و سرآمد همۀ شاعران، فردوسی بزرگ و شاهنامۀ وزین و ارزشمند او به اوج درخشندگی و شکوه رسید.
به هر روی زبان فارسی، جاودانگی، رشد و بالندگی خود را وامدار فردوسی و شاهکار اوست، بهگونهای که هر زمان از زبان فارسی سخن بگوییم نام فردوسی نیز با آن گره خورده است. فردوسی در سرایش شاهنامه با شرح حماسهها و دلاوریهای ایرانیان و بازگویی اسطورههای ایرانی به زبان فارسی نه تنها روحیۀ ایراندوستی، سلحشوری، میهنپرستی،اتحاد، ستمستیزی و … را برای همیشه در وجدان ایرانیان زنده نگاهداشت، بلکه زبان فارسی را با حفظ واژهها و کلمات سَره ایرانی جاودانه کرد.
شاهنامه کتابی ارزشمند و شاهکاری بیبدیل است که بیش از سایر کتابهای فارسیزبان در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته و به زبانهای مختلفی چون: آلمانی، انگلیسی، فرانسه، پَشتو، ایتالیایی، ترکی، عربی و … ترجمه شدهاست.
نکتۀ قابل تأمل و توجه دربارۀ عظمت کار فردوسی این است که فردوسی آشفتگی و نابسامانی شرایط زمان خویش را دریافته بود و در زمانی که زبان فارسی مورد بیمهری و بیتوجهی فاتحان بوده با سرودن شاهنامه آنچنان پایه و اساس زبان فارسی را محکم کرده که جایی برای فراموشی آن باقی نمانده است، به گفتۀ دکتر جلال خالقیمطلق: “هیچ کتابی در ادبیات فارسی و حتی ادبیات جهان وجود ندارد که مانند شاهنامۀ فردوسی در سرنوشت و فرهنگ یک ملت نقش ایفا کند و تا به این پایه اثرگذار باشد”. در پایان بهعنوان شاهد ادعا این چند بیت ماندگار را ذکر میکنیم:
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پیافکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
نمیرم ازین پس که من زندهام
که تخم سخن را پراکندهام