در سالهای اخیر موارد خودکشیِ موفق و اقدام به خودکشی در بین اقشار مختلف جامعه به کرات مشاهده شده است، اما اخبار مربوط به خودکشی افراد معروف یا بهزعم اجتماع موفق، حساسیت جامعه را نسبت به این موضوع بیشتر مینماید.
خودکشی پدیدهای چندعلیتی میباشد که عوامل متعدد اجتماعی، روانی، جسمانی و… در وقوع آن دخیل میباشند، در واقع میتوان گفت خودکشی حاصل تجربه دردهای عمیق روانی، ناامیدی و ترس است که توسط فرد به صورت ادامهدار و تغییرناپذیر ادراک میشود .
چنانچه شرایط فرد به گونهای باشد که عوامل بسترساز خودکشی رو به افزایش و عوامل محافطتکننده فرد از خودکشی کاهش یابد، ریسک این پدیده بیشتر خواهد شد .
در رابطه با عوامل بسترساز میتوان به مواردی همچون: اختلال روانی، بیماری جسمانی شدید، سابقه خودکشی، وقایع رنجآور زندگی، فقر، ناامیدی و تابآوری پایین اشاره کرد که مکرراً به بررسی این پدیدهها پرداخته شده است.
اما آنچه بیشتر از عوامل بسترساز مغفول مانده، عوامل محافظتی فرد در برابر خودکشی بوده است. عوامل محافظتکننده به سه دستهی: عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم میگردند، در بُعد عوامل فردی که مهمترین عامل دخیل در این پدیده میباشد.
کمترین اقدام جهت توانمندسازی افراد اجتماع صورت گرفته است، انسان برای مقابله سازگارانه با استرسها و رویدادهای دشوار و تعارضات زندگی به روشهایی احتیاج دارد که آنان را در کسب توانایی تجهیز نماید .
این مهارتها زیربنایی بوده و در فرایند رشد فرد شکل میگیرند، مهارتهایی نظیر شناخت و مدیریت عواطف و هیجانات، مهارتهای اجتماعی و مقابلهای نظیر کنترل استرس و حل مسئله، اما امروزه بهرغم ایجاد تحولات گسترده فرهنگی و ترقی جوامع در زمینههای گوناگون، بسیاری از افراد فاقد مهارتهای ضروری زندگی بوده و همین امر آنان را در مواجهه با مشکلات اجتنابناپذیر زندگی، آسیبپذیر و مستأصل ساخته است .
از سویی دیگر جامعه این آگاهی و امکان را به افراد خود نداده است که در صورت بروز مشکلات زندگی به دنبال کسب کمک از مسیر تخصصی و حرفهای باشند و دردهای روانی خود را همچون دردهای جسمی از مجرای اصولی درمان نمایند.
همچنین در رابطه با عوامل محافظتی خانوادگی میتوان به نقش مراقبتی و حمایتی خانواده، روابط مطلوب و مسئولیتپذیری افراد خانواده و از همه مهمتر پذیرش و همدلی با فرد افسرده و ناامید و همراهی و کمک به وی در مسیر درمان و حل تألمات روحی اشاره نمود.
اما از همه مهمتر نقش عوامل اجتماعی در پدیده خودکشی میباشد، با توجه به رشد فزاینده آمار خودکشی در جامعه بایستی تمامی افراد جامعه علیالخصوص کارکنان نظام آموزشی و سلامت به فراخور جایگاه خود قادر به ارزیابی و کنترل خطر خودکشی بوده و برای انجام اقدامات مؤثر آمادگی لازم را داشته باشند، در واقع خودکشی تنها یک کیس مرتبط با مداخلات روانپزشکی نبوده و تمامی افراد مرتبط با نظام سلامت به نحوی با این پدیده مواجه خواهند شد.
به عنوان مثال: پزشکان متخصص زنان بایستی حساسیت و دانش خود را نسبت به اختلالات روانی پس از زایمان بالا برده و از آمار خودکشی مبتلایان به اختلال افسردگی یا سایکوز پس از زایمان پیشگیری نمایند، از سویی دیگر پرسنل مداخله در بحران نظیر اورژانس بیمارستانی و پیشبیمارستانی، بایستی مداخلات پیگیرانه نسبت به کیسهای خودکشی را ادامه و از اقدام مجدد فرد به خودکشی به وسیله ارجاع فرد به متخصص جهت دریافت کمک تخصصی روانپزشکی جلوگیری نمایند
همچنین کلیه متخصصان پزشکی که ممکن است حامل اخباری از بیماری شدید جسمانی برای افراد باشند، بایستی در چنین پدیدههایی جنبه روانی مسئله را نیز مدنظر قرار داده و مداخلات روانی را به عنوان بخشی از پروتکل درمانی خود بپذیرند، از دیگر سو با توجه به شیوع گسترده خودکشی در میان قشر نوجوان، اولیا و مشاوران مدارس و مسئولین مربوطه در دانشگاهها باید قادر به ارزیابی خطر و مداخله بههنگام در این پدیده باشند.
اما آنچه که در شرایط فعلی خود یک عامل خطر محسوب میگردد، اصحاب رسانه و کاربران فضای مجازی هستند که متأسفانه با ناآگاهی از مُسری بودن این پدیده اقدام به انتشار اخبار خودکشی به صورت خام پرداخته و جامعه ملتهب و مستعد را بیش از پیش به سمت خطر سوق میدهند.
به طور کلی عوامل اجتماعی، متمرکز بر وجود حمایت اجتماعی قوی، جلب مشارکت افراد در فعالیتهای اجتماعی، زندگی اجتماعی رضایت بخش (امنیت شغلی، رفاه و…) و دسترسی به خدمات اجتماعی و روانشناختی است که بایستی بیش از پیش به نقش مؤثر این عامل توجه شود.