ماه مهر همواره برای والدین و دانشآموزان پر از تپش، شور و هیجان بازگشایی مدارس و شوق آموختن است. اما چالشهای متعدد فراروی خانوادهها برای آموزش فرزندانشان، چندگاهی است که ماه مهر را با بیمهری توأم ساخته است.
اولین و بدیهیترین دغدغهی پیشروی والدین، هزینه سرسامآور تهیه کیف، کفش، لباس و لوازم تحریر میباشد؛ به گونهای که قیمت نوشت افزار نسبت به سال گذشته ۶۰ درصد افزایش یافته است.
از سوی دیگر امکانات ناکافی مدارس علیالخصوص در بخش دولتی و خصوصاً مدارس روستایی شرایط نامناسبی را رقم زده، به گونهای که در برخی مناطق، مدارس هنوز از ضروریترین امکانات بهداشتی و رفاهی اعم از وسایل سرمایشی و گرمایشی و همچنین آب شرب و سرویس بهداشتی، محروم میباشند و نیز در برخی کلاسها بدون تهویه و فضای کافی تا حدود ۴۰ دانشآموز در کنار یکدیگر مینشینند.
تمام آنچه ذکر شد بهعلاوه رونق فزاینده مدارس غیر دولتی و مراکز موازی آموزش که در بازار رقابت، آموزش را به کالایی فانتزی بدل و مدرسه را از کارکرد واقعی خود دورتر ساخته و به مکانی لوکس با خدماتی غیرضروری و بعضاً آسیبرسان تبدیل نموده، جزو آسیبهای اساسی امر تعلیم و تربیت به حساب میآیند.
به طور کلی سیستم آموزشی ایران یک سیستم آموزشی متمرکز بوده و یکی از اهداف آن، تدارک منابع یادگیری و تهیۀ کتاب درسی یکسان برای کل کشور است، اما از لحاظ امکانات و تجهیزات، نابرابری و بیعدالتی آموزشی در مناطق مختلف کشور بیداد میکند.
به شکلی که دولتها، بخش بزرگی از بار آموزش را به بخش خصوصی(مدارس غیر دولتی)واگذار نموده اما در حقیقت، ماجرا همانند هر مسئله دیگری در اقتصاد و آموزش بیمار جامعه ما به سرعت درگیر رانت و سوءاستفاده گردیده و مدارس غیردولتی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و بسیاری از آقازادهها، مسئولین ردهبالا و نیز در سطح استانها و شهرستانها مدیران میانی اقدام به تأسیس مدارس غیردولتی نمودهاند .
این مهم منجر به ایجاد یک حاشیه امن و کاهش حداقلی نظارتها بر کار مدارس غیردولتی گردیده؛ به گونهای که اجازه هر نوع شیوه مدیریت منابع انسانی و نیز برنامهریزی آموزشی را به آنها میدهند.
آنچنان که بسیاری از این مدراس، اصول و الگوی تربیتی خود را داشته و بعضاً در این مسیر از چهارچوبهای قانونی آموزش و پرورش و اصول علمی تعلیم و تربیت عدول نموده و شیوه خود را در پیش گرفتهاند و هر روز در بازار رقابت، کالای جدیدی را به بازار مکاره آموزش اعم از: چرتکه، هوش، خلاقیت، انواع المپیاد، آزمونهای استعداد درخشان، انواع ورزشها، هنرهای گوناگون، نجوم و… عرضه میکنند و ضمن به حاشیه راندن مهارتهای اساسی زندگی، روز به روز شکاف طبقاتی در آموزش را گستردهتر مینمایند.
اما منصفانه باید گفت که اندک رونق و خلاقیت در نظام آموزش و پرورش نیز مرهون همین مدارس غیردولتی است، چرا که بخش دولتی آموزش، آنچنان درگیر بیانگیزگی و بیتدبیری است که یارای رقابت با بخش غیردولتی را نداشته و آنچه که توسط جامعه نتیجه ملموس تحصیل تلقی میشود در آموزش دولتی قابل دسترس نیست.
از سویی دیگر سردرگمی و مغایرت اهداف با یکدیگر، معضل دیگری است؛ مانند آنچه در مدارس ابتدایی میبینیم که شعارهایی همچون ارزشیابی کیفی، توجه به تفاوتهای فردی و مهارتآموزی مدنظر است و در عمل، مدرسهای برد بیشتری دارد که در رقابت تستهای مدارس سمپاد پیروز شود.
همچنین ورود به دانشگاه و تحصیل در رشتههای پرمتقاضی، رؤیایی است که در حال حاضر تنها پس از رقابت نفسگیر بین پول و امکانات، میتوان به آن دست یافت و این مهم در مسیر مدارس دولتی و بدون استفاده از دکان مافیای کنکور و کلاسهای متفرقه، امری محال میباشد و اینچنین است که استعداد فرزندان خانوادههای قشر کمدرآمد و دانشآموزان مناطق روستایی و عشایری به فعل تبدیل نشده و به همین ترتیب بخش بزرگی از پتانسیل نیروی انسانی جامعه به هدر میرود.
عدالت آموزشی حکم میکند که تمامی دانشآموزان در شرایطی با استانداردهای نسبی نظیر فضای فیزیکی، محتوای متناسب و معلمان دانشآموخته و باانگیزه به تحصیل بپردازند، اما آنچه امروز شاهد آن هستیم تفاوتی چشمگیر مابین مدارس هوشمند دوزبانه مجهز به استخر، باغ و تکنولوژی روز دنیا و مدارس کپری بدون آب و کولر مناطق محروم گرمسیر و نیز در نهایت به رقابت گذاشتن تمام این دانشآموزان در ماراتن نفسگیر کنکور بدون توجه به امکانات و تفاوتهای فردی آنان است.
آنچنان که راه یافتن به دانشگاههای با تراز بالا یا رشتههای پرطرفداری نظیر پزشکی برای دانشآموزان کمبضاعت با نهایت تلاش و استعداد، امری ناممکن است.
تمام آنچه ذکر شد بهعلاوه شرایط نامطلوب اقتصادی و منزلتی معلمان، در نهایت نتیجهای جز شکست آموزش و به تبع آن پسرفت جامعه نخواهد داشت.