مدیر موسسه تحقیقاتی آمایشگران جنوب به عنوان یک پژوهشگر مسائل محیطی که مولف چندین کتاب و مقاله علمی پژوهشی می باشد به ارزیابی اثرات انتقال آب از سرشاخه های هلیل رود به کرمان پرداخته و معتقد است که انتقال آب از سد صفارود به شهر کرمان توجیه علمی نداردو بیان می کند که:
متاسفانه طرح مطالعات اولیه انتقال آب سرشاخه های هلیل رود از سد صفارود به شهر کرمان با اصول علمی فاصله زیادی دارد زیرا در این مطالعات اصل بی طرفی و بدون جهت گیری صورت نگرفته است و به دلیل توجیه اقتصادی که برای شهر کرمان داشته است وهمچنین سفارش سازمان های مربوطه در مرکز استان سعی شده این طرح مثبت ارزیابی شود. اما بحث انتقال آب از یک حوزه به حوزه دیگر در مباحث علمی معمولا رد شده است که به چند مورد مطالعه انجام شده در این زمینه اشاره می کنم:
یکی از بزرگترین پروژه های در حال انجام در این زمینه، طرح آبرسانی از جنوب به شمال چین می-باشد. از اهداف این انتقال توزیع نامناسب منابع آب و خاک(شمال دارای زمین مستعد و جنوب دارای آب مناسب)، جلوگیری از پایین افتادن سطح سفره های آب زیر زمینی و افزایش هزینه پمپاژ و حفاری، نشست زمین، کاهش محصولات کشاورزی، آلودگی آب آشامیدنی در شمالاینکشور بوده است. اما با وجود چنین اثرات مثبت دارای مشکلاتی چون اثرات سوء بر محیط زیست (نواحی مبدأ، انتقال، مقصد)،گران بودن هزینه انتقال، شیوع بیماری های مالاریا و شیستوزومیا و جابه جایی ساکنین را نام برد.
پروژه انتقال آب در نپال صورت گرفت که هدف اصلی این پروژه انتقال روزانه ۲۳۳متر مکعب آب از رودخانه ملامچی که قسمتی از رودخانه عظیم ایندراواتی به شهرکاتماندو جهت تأمین آب شرب و کمک به اقتصاد منطقه بوده است. این پروژه باعث از هم گسیختگی سطح اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی که در محیط روستایی، صادر کننده آب به وجود آمد.
همچنین چالش دیگر این انتقال کاهش سطح آب رودخانه بود.
پروژه دیگر طرح انتقال آب تگزاس در سال ۱۹۶۸ براساس انحراف رودخانه می سی سی پی به ایالت تگزاس مطرح شد و در سالهای بعد، اصلاحات زیادی در آن انجام گردید. دلایل اصلی این اصلاحات مقاومت حوضه های مبدأ، افزایش هزینه ها و ملاحظات زیست محیطی بود. در عمل برنامه-ریزی اولیه طرحانتقال آب تگزاس به عنوان یک نمونه برنامه ریزی ضعیف و منفی مطرح گردید که نشان دهنده ناموزون بودن طرح و توجه بیش از حد به ملاحظات مهندسی و اقتصادی بدون لحاظ نمودن جوانب زیست محیطی بوده است.
در داخل کشور هم چنین مطالعاتی صورت گرفته است؛ از جمله می توان به پروژه انتقال آب از بهشت آباد به زاینده رود اشاره کرد. از مهمترین اثرات زیست محیطی آن می توان به کاهش دبی جریان رودخانه، کاهش کیفیت آب شرب شهرهای پائین دست، و افول گردشگری اشاره نمود.
سوالی که مطرح می شود این است که با توجه به چنین تجربیاتی که در دنیا و حتی در کشور خودمان انجام شده، چرا باز باید چنین اشتباهی صورت گیرد؟ آن هم با شرایط خاص آب و هوایی این منطقه؟
اما اگر بخواهیم این پروژه را به صورت ویژه از لحاظ علمی بررسی کنیم باید بگویم که در طرح های انتقال آب در راستای توسعه پایدار، می بایستی شاخص هایی نظیر کارایی، اثربخشی، تطبیقپذیری، برگشت پذیری و آسیب پذیری رعایت شوند تا پروژه ها مفید باشند. در برنامه ۱۹۹۹ یونسکو درپاریس رعایت معیارهای زیر برای اجرای طرح های انتقال آب لازم تشخیص داده شد:
۱- انتقال آب از حوضه مبدأ، توسعه این منطقه را در حال حاضر یا درآینده دچار بحران یا مشکل نکند.
با توجه به اینکه در حال حاضر شهر جیرفت و تالاب جازموریان در شرایط بحرانی قرار دارند این طرح توجیه علمی ندارد.
۲- اثرات تخریبی طرح بر محیط زیست با اثرات مثبت طرح بر محیط زیست مقایسه شود. هزینه تخریب محیط زیست به صورت کمی برآورد شده و با منافع طرح مقایسه شود و در تصمیم گیری های چند معیاره ضریب مناسبی برای مسئله زیست محیطی داده شود
در صورتی که در طرح اولیه انتقال آب سد صفارود به شهر کرمان از مدلهای تصیم گیری های چندمعیاره چون AHP و ANP که مبتنی بر نظر کارشناسان است استفاده نشده است.
۳- اگر طرح در حوضه مبدأ یا در طول مسیر، مسائل اجتماعی مختلفی که قابل تحمل نیست داشته باشد نبایستی اجرا شود
چه کسی می تواند تضمین کند در صورت انتقال این آب، اختلافات مردم جنوب استان با مردم کرمان بیشتر نشود و یا به درگیری های فیزیکی منجر نشود؟
۴- سود حاصل از طرح بین مبدأ و مقصد توزیع شود، پس نه تنها طرح باید بازده اقتصادی داشته باشد بلکه منافع آن فقط برای مجری طرح یا مقصد صرف نشود.
انتقال آب هلیل رود از سد صفارود به شهر کرمان چه منافعی برای مبدا دارد؟؟ نه تنها هیچ منفعتی ندارد بلکه اثرات زیست محیطی جبران ناپذیری خواهد داشت. از جمله اثرات زیست محیطی انتقال آب سد صفارود بر دشت های جیرفت و جازموریان، کاهش آب ورودی و افت سطح آب زیرزمینی، کاهش کیفیت آب زیرزمینی، نشست زمین، تأثیر بر اقتصاد کشاورزی منطقه، خشک شدن تالاب جازموریان، ایجاد ریزگرد،برهم خوردن تعادل ، محیط اکولوژیکی، بر هم خوردن تعادل زیستگاههای گیاهی و جانوری، کاهش تنوع زیستی می شود