پسرهای قدیم نه که اکثرا امکان دانشگاه رفتن و مسافرت و این چیزها را نداشتند، زور همه ی خاطرات شان را می گذاشتند روی دو سال خدمت اجباری به قول خودشان. و آن دو سال خاطرهی همهی عمرشان را تامین میکرد!
یکی از آن جوانان قدیم پدر خودم و یکی از آن خاطره ها، خاطرهی هم خدمتی تخسی که داشتند به اسم رضا ندارد!
حالا چرا سجل احوال همچین فامیلی به این بیچاره داده بوده خدا بهتر میداند. یحتمل پدربزرگ شان پنچوکی به مامور مسئول صدور سجل نداده بوده و او هم این جوری تلافی کرده بوده. حتمن گفتهاند چیزی برای پبشکش ندارند مامور عصبانی هم فامیل شان را گذاشته ندارد!
این رضا ندارد، هم خدمتی بابا از قضا بسیار سرباز جلبی بوده و روی اعصاب همه ی پادگان. تا یک روزی سر گروهبان که از دست کارهایش آتشی میشود سر صبحگاه داد میزند که رضا ندارد، پدر ندارد مادر ندارد وجدان ندارد شرف ندارد و چه و چه …. آن قدر می گوید تا آرام میشود و دست از ناسزا بر میدارد.
حالا از تدبیر مدیران و دولت مردان شهر جیرفت شده همان شهرِ ندارد!
زمستان سرد اروپا به جیرفت رسیده، از بس که شرکت نفت، نفت سفید ندارد. و بسیاری از شهروندان تا عید هم سهمیه نفت گیرشان نمیآید!
تکریم ارباب رجوع شان را هم که از پنجره بود و عکس گرفتیم و گذاشتیم هیچ مسئولی کمترین توجهی و توجیهی نکرد که چرا!
لوله کشی گاز که فقط نصیب بخش های معدودی از شهر شده و قسمت عمده ی شهر جیرفت همچنان لولهکشی گاز ندارد!
شهرِ ندارد، کپسول هم فرض کن ندارد. نشان به این نشانی که من یک هفته کپسول به دوش نمایندگی های فروش کپسول گاز را گز کردم تا در یک شب بارانی توسط دوستی مطلع شدم و رفتم فاتحانه کپسول گرفتم!
داستان گیر و گرفتهای شهروندان در جیرفت و همهی جنوب در بحث بنزین هم که دیگر گفتن ندارد. جنوب را کرده اند پایلوت کنترل مصرف بنزین، با کدام توجیه فقط خدا میداند. شاید هم دارند دارِ کر را از کور می گیرند. مردم مصرف کننده شدهاند برهی بسته باید زجر بکشند که سوختبران محترم کمتر بنزین قاچاق کنند. که کمتر هم قاچاق نمیکنند.
این ها فقط بخشی از نداردهای روزمرهی شهرِ ندارد است وگرنه که جیرفت به رغم پتانسیل های فراوان، بسیاری از زیرساخت های توسعه و رفاه را ندارد و احتمالا در آینده هم نخواهد داشت!