سال تحصیلی جدید در حالی آغاز میشود که امیدها نسبت به آموزش عمومی کمرنگ شده است.
سرانه مطالعه پایین، مشکلات عدیده اقتصادی، خرید و فروش مقاله و مدرک دانشگاهی، تنزل سطح توان علمی، سطحینگری و ناآگاهی جامعه و جولان شبهعلم و خرافه، حاکی از آن است که طی چندین دهه متوالی توان نظام آموزشی به شکلی پنهان تحلیل رفته و حال این موضوع، آشکار و خودش را هویدا نموده است .
به عنوان مثال: به منظور ارزیابی عملکرد دانشآموزان و بررسی پیشرفت آموزشی در یک رشته تحصیلی خاص، معدل امتحانات نهایی به عنوان یکی از مؤلفههای اساسی مورد بررسی قرار میگیرد که متأسفانه طبق آمار، میانگین معدل سال دوازدهم کلیه رشتهها زیر دوازده میباشد، همچنین علاوه بر پایشهای ملی، یکی دیگر از شاخصهای صلاحیت تحصیلی، برگزاری آزمونهای پیشرفت تحصیلی در مقیاس بزرگ است .
شایان ذکر است مؤسسات زیادی در دنیا وجود دارند که آزمونهای پیشرفت تحصیلی را طراحی میکنند؛ یکی از این مؤسسات، مؤسسه بینالمللی پیشرفت تحصیلی دانشآموزان است که برگزارکننده آزمونهای تیمز TIMSS (سواد علوم و ریاضی) و پرلز PIRLS (سواد خواندن) است که شوربختانه در این دو آزمون رتبه ایران در قعر جدول قرار گرفته است.
به طور کلی شواهد ملموس اجتماعی، آمار و نتایج دقیق و مستند همگی خبر از این واقعیت تلخ دارند که جامعه ایرانی به سمت بیسوادی سیستماتیک فلجکنندهای پیش میرود که لازم است کنشگران و فعالان اجتماعی را بیدار نموده و نسبت به این خطر حتمی هشدار داد.
اما در این راستا عدهای مسئله را به بیانگیزگی جامعه نسبت به ادامه تحصیل و دانشگاه مرتبط میسازند، ولی این پدیده از تحصیلات آکادمیک و تخصصی مجزا بوده و صحبت از آموزش عمومی و اجباری جامعه یا به عبارت بهتر آموزش مدرسهای است .
یعنی فارغ از اینکه فردی بخواهد به دانشگاه راه یابد یا خیر، هر جامعه موظف است امکان آموزش باکیفیت و رایگان را برای کلیه افراد فراهم نماید. اما در شهرها و مناطق برخوردار علیرغم رشد انواع مؤسسههای خصوصی و دولتی با عناوین آموزشی و صرف هزینههای گزاف خانوادهها برای تحصیل، کیفیت آموزش افزایش پیدا نکرده است.
از طرفی این موضوع در مدارس دولتی مناطق کمبرخوردار و روستایی و همچنین استانهای محروم که تنها متولی آموزش بخش دولتی است نیز در نازلترین سطح خود قرار دارد.
لذا مسائل و مصائب چند بعدی آموزشی به حدی پیچیده و بغرنج گردیده که دیگر با طرحهای اصلاحی و جابهجایی مدیران قابل حل نبوده، بلکه نیازمند نگاهی دوباره به آموزش عمومی است؛ نگاهی وسیع و آیندهنگر که آموزش عمومی را رهگذری به سوی ارتقاء جامعه به یک جامعه آگاه، خوانا، بافرهنگ و دارای قدرت تحلیل بداند، نه ابزاری ضعیف و چندپاره در دستان مافیا و سودجویانی که هدف نهایی آنها رسیدن به یک آزمون خاص میباشد.
باری این شرایط تغییر نمیکند مگر با تغییر رویکردهای سیاستگذاری و هدفگذاری در سطح کلان و همچنین قطع نمودن دست مافیا با آگاهی بخشی و تغییر نگرش جامعه و حفظ شأن نظارتی آموزش و پرورش بر عملکرد یک آموزشگاه علمی و مدرسه غیرانتفاعی در شهرستانهای دورافتاده تا مؤسسات عریض و طویل آموزشی در چهارچوب اهداف هوشمندانهای همچون توسعه سواد و مطالعه و همچنین کسب مهارت برای زندگی در دنیای پیچیده امروز، لذا در این راستا یک برنامه ملی یکپارچه که متناسب با نیاز نسل امروز و مبتنی بر آخرین یافتههای علمی باشد میتواند راه برونرفت از بحران آموزشی فعلی باشد.