در تقویم ایران ۲۵ اردیبهشتماه بهعنوان روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری گردیده است؛ تاریخ بسیار مهم و قابل تأملی که ضرورت توجه به مقوله زبان و فرهنگ زبانی کشور را یادآور میشود.
گرچه حکیم ابوالقاسم فردوسی از نظم کاخی باشکوه و استوار در جهت حفظ زبان فارسی پیافکند، اما در گذر زمان طوفانهایی در مسیر حفظ زبان فارسی پیش آمدند که اگر ستونهای استوار و منابع مکتوب زبان فارسی نبودند.
قطعاً امروزه بیش از آنچه اکنون از زبان فارسی دور هستیم، از این عامل وحدتبخش و هویتآفرین فاصله داشتیم. اما آنچه در این مقال باید مورد تفکر قرار گیرد این است که به راستی چرا حفظ زبان ضرورت دارد؟
در پاسخ باید گفت زبان فارسی به عنوان عامل مهم هویتبخش و وحدتآفرین و همچنین محملی برای اندیشه و علم در جامعه فارسیزبان محسوب میشود و از طرفی نه تنها زبان فارسی بلکه حفظ و توسعه زبان ملی، مهمترین وظیفه تمام جوامع و حاکمیتها میباشد.
اما متأسفانه به گواه پژوهشهای متعدد، شواهد و واقعیتهای جامعه، زبان و فرهنگ فارسی در چند دهه اخیر روند فرسایشی و نزولی پرسرعتی را طی کرده است. تنزل سطح کیفی تولیدات ادبی، کاهش سرانه مطالعه، ابتذال زبان و فرهنگ عامیانه، تنزل نمرات و عملکرد کیفی دانشآموزان و دانشجویان در دروس مربوط به زبان فارسی، کاهش درک متون علمی و ادبی، فاصله گرفتن عامه جامعه از ادبیات و فرهنگ غنی پارسی، عدم بهرهگیری از تعالیم حکیمانه علما و ادیبان و… هزاران نمود دیگری است که هشداری برای انحطاط زبان و به تبع آن نابودی علم، فرهنگ و خدایی ناکرده تمامیت ارضی کشور میباشد.
شایان ذکر است یکی از مهمترین علل چنین معضل بزرگ فرهنگی این است که توجه به زبان ملی و ادب فارسی در برنامههای درسی بسیار نادیده انگاشته شده است، نسل امروز بیش از پیش باید از این خطر آگاهی داشته باشد و به آن مسلط شوند و این مسئله مهم، نقش دانشگاهها و مدارس را در سیاستگذاری و حمایت، برجسته میکند.
اما متأسفانه واقعیت برنامه رسمی زبانآموزی، حکایت از عدم برنامهریزی و توجه به زبان فارسی دارد، چنانکه حذف دروس فارسی و ادبیات از کنکور سراسری و حذف اندیشمندان و دلسوزان و نخبگان زبان و ادب فارسی از سیاستگذاری آموزش رسمی، موجب کاهش کیفیت آموزش زبان و به مرور بیسوادی فراگیر افراد اجتماع خواهد شد.
بهعلاوه در چنین فضایی که طوفان بلایا به مصاف شمع لرزان زبان و ادب رفته، عدهای با اصرار سعی بر جداسازی و استقلال زبان قومیت خود در آموزش و مناسبات اداری را دارند، اما این در شرایطی است که بزرگانی همچون شهریار، پروین اعتصامی و جبار باغچهبان که از بزرگترین خدماترسانان به زبان فارسی بودهاند.
زبان مادریشان غیر از زبان فارسی بوده است؛ چرا که این اندیشمندان و ادیبان متعهد به خوبی با عاملیت زبان ملی در حفظ و توسعه فرهنگ و وحدت ملی آشنا بودهاند. همچنین امروزه توجه به سرعت عمل در نوشتار در رسانه و چاپ کتاب مثل کتابهای آموزشی باعث آسیب زیادی به ارکان زبان فارسی شده است.
در کنار سرعت عمل، موارد اشتباه نوشتاری مکتوب مانند مکاتبههای اداری، رسانهها، شبکههای اجتماعی و وبلاگها که حجم بیشتری از مکاتبات را دارند، هجوم یکبارهای را متوجه زبان فارسی کردهاند. اما این آسیبها تا قبل از دهه اخیر وجود نداشتند و متاسفانه در حال حاضر بهصورت تصاعدی در حال افزایش هستند.
همچنین شکستهنویسی، محاورهنویسی و عدم توجه به جایگاه ویرایش در رسانههای مکتوب و نشریات نیز مرسوم شده است که این مهم خود روز به روز منجر به فاصله گرفتن مکاتبات رسمی از زبان معیار خواهد شد. باری زبان فارسی که روزگاری در قلمرو ایرانشهر بزرگ، زبان واحد و رسمی بوده است، امروزه با سرعت نگرانکنندهای در حال کاهش قلمرو بهرهمندی از این زبان و گنجینه زبانی است. زبان فارسی در سایه بیتوجهی ما گسترهاش در حال کوچک شدن است و این مسئله نگرانکنندهای است، چرا که فرهنگ غنی پارسی ذخیرهای از حکمت و تعالیم بلند انسانساز را با خود حمل مینماید که نه تنها فارسیزبانان بلکه همه انسانها را از هر فرهنگ و زبانی مخاطب قرار داده و نه تنها حفظ زبان بلکه ترجمه و صدور این زبان و محتوای آن برای جامعه انسانی حیاتی است.
لذا اگر روزگاری فرهنگستان، واژههایی مثل شهرداری، دادگستری و شهربانی را بهجای بلدیه، عدلیه و نظمیه بر زبان ما جاری کرد و امروز همگان این جایگزینی را میپذیرند، اما در حال حاضر تأکید این نهاد بر جایگزینی کلمات غیرفارسی مصطلح در بین ما که ریشهای عربی دارند هست و گویا واژگان عربی را پذیرفتهشده میدانند.
با کمال تأسف در گذشته در قفقاز زبان روسی و در ترکیه زبان ترکی را جایگزین فارسی کردند و امروزه هم که به چشم میبینیم در افغانستان، طالبان در حال حذف و جایگزینی برای زبان فارسی هستند. در پایان چند سؤال اساسی که همگان باید به آن پاسخگو باشند را مطرح میکنیم:
۱-سهم ما و سیاستگذاران کلان فرهنگی کشور در برابر حفظ زبان فارسی و گسترش این عامل وحدتبخش و هویتآفرین چیست؟
۲-تا چه اندازه در بین متفکرین و متنفذین، دغدغه تلاش برای حفظ مؤلفههای هویت ایرانی که در رأس آنها زبان فارسی است وجود دارد؟
۳-در بین بودجههای فرهنگی و نهادهای متولی فرهنگ که روز به روز قارچگونه در حال افزایش هستند، تا چه میزان اندیشه فرهنگی و توجه به خردهفرهنگهای حفظ زبان فارسی وجود دارد؟
۴-در برابر هجوم واژگان بیگانه فرزندان ما چه اندازه با واژگان و پیشینه گنجینه ادبی زبان فارسی آشنا بوده و حس تعلق به این زبان را دارند؟