صحبت از باران های بهاری امسال بود که شکر خدا تا چهلم عید همچنان دارد می آید! و تابستانی که انشاله درخت ها کمتر تشنگی می کشند که بابا وارد بحث شد.
بابا اینقد سن و سرگذشت داره و این قد با حوصله صحبت می کنه که من یکی سیر از صحبتاش نمیشم. تازه به این همه حُسن اضافه کنین بیتهای خوشگل و مثل های نابی که ما خیلیا ش و تا حالا نشنیدیم. کلمه های درجه یکی که سال هاست از گویش مثلن شهری مون حذف شدن.
گفت یک سالی در ساردو فصل خرمن اینقد بارون بارید که مردم اندازه ی یک سال شون آرد سهن درست کردن. بس که بارندگی بود و نشد خرمن ها رو جمع کنن، نصف گندم ها جوانه زدن، به ناچار شدن سهن! خرمن هر که بافه بود، پرکُت بود.
نرمه بود، پدیون بود زا بود، شد سهن. چند کلمه ای که طبیعتا پسرهامون هیچ کدومش رو بلد نبودن، خانمم فقط معنی بافه و زا را می دانست که بافه خوشه های گندم با ساقه است و زا تلی از گندم کوبیده و الک شده و از کاه جدا شده است.
من بر اساس ظاهر کلمه متوجه پرکت شدم که باید خوشه های نیمه کوبیده باشد و نرمه که کامل کوبیده شده و آماده ی باد دادن است.
ولی پَدیون به سواد هیچکدام مان نمی خورد تا پدر خودش توضیح داد که پدیون گندم هایی است که بادشان داده اند و از کاه جدا شدهاند ولی هنوز الک نشدند و مقداری کُروشه دارند. کروشه هم شد معمایی تازه! دانه هایی که از غلاف خوشه خارج نشده اند و باید با کروشه کت حساب شان را رسید!
تازه توضیح داد که با وسیله ای شبیه کَمو به اسم دانه بیز یا حنّا این کار را می کردند که بچه ها متوجه همان کمو هم نمی شدند تا گفتیم الک!
از اسباب خرمن کوبی گفت که با چوب ساخته میشده به شکل غلطکی دندانه دار که اسمش گَرجین بوده و با دو گاو کاری کشیده میشده تا خرمن را بکوبد.
و در آخر چنان که رسم مألوف پدر بوده با بیتی از زبان اجداد سخت کوشش در ساردو سخنش را به پایان برد که زمزمه می کرده اند شاید سختی کار کمتر اذیت شان کند.
زور بر گاو و ناله از گرجین
خرمن می کوبد بیچاره اوشین!