پریروز تولد نلسون ماندلا بود. قهرمان نجات آفریقا از پنجهی بردهداری و آپارتاید. ماندلا پس از حدود سی سال شکنجه و زندان، روزی که سفیدها را در آفریقای جنوبی از قدرت به زیر کشید، برای جمعیت انبوهی از سیاهان حامیاش سخنرانی کرد.
جمعیت آماده بود تا به اشارهی ماندلا پوست از سر سفیدهای ظالم بکند. به تلافی چند دهه ظلم و نابرابری. اما ماندلا پرسید بیشتر از همه چه کسی برای آزادی کشور زندان رفت و شکنجه شد؟ همه گفتند ماندلا! گفت من سفیدها را بخشیدم، شماها هم ببخشید!
گفت ما برای آباد کردن کشورمان به همهی نیروهایمان به همهی توانمندی های مان نیاز داریم. از هر قوم و رنگ و نژادی که باشند. گفت این کشور متعلق به همهی مردم ماست!حالا شورانشینان شهر جیرفت که همه هم اهل دانش و فضلند. همه هم ماندلا و مشی موفقش را میدانند، چه قدر حاضرند اختلاف و گوشه نشینی دو عضو دورهی قبل را به خاطر مردم به فراموشی بسپارند؟
چه قدر حاضرند رقابت انتخاباتی را فراموش کنند و در تقسیم قدرت مدارا کنند. این همه سهم خواهی نکنند به خاطر منافع مردم؟ راستی ماندلا ویژگی بزرگ دیگری هم داشت که ماندلا ماند! فقط به اصرار مردم و برای یک دوره رییس جمهور شد. مادامالعمر به قدرت چنگ نیانداخت.
میدان را گذاشت برای اندیشههای تازه و متفاوت. اعضای بزرگتر شورای جیرفت چه قدر حاضرند بزرگی کنند؟ سنگ بنای شورا باشند و بازی را به جوانترها بسپارند؟
یک نفر به شورای محترم حالی کند که دموکراسی صرفن برتری عدد چهار بر عدد سه نیست که چهار نفر به حکم برتری عددی، سه نفر را له کنند! اکثریت، چهار سال شورا و مردم را از اندیشه ها و توان اقلیت محروم کنند!
کاری به اسمها در این بازی مثلا دموکراسی نداریم. در نظر بگیرید فردا یکی از افراد گروه اربعه به هر دلیلی جدا شود و بپیوندد به گروه ثلاثه! ترکیب قدرت و حاشیهنشینی به کل عوض میشود!شورای این قدر ناهمگن و ناسلوک قطعا شهرداری انتخاب میکند ضعیف و با حمایت حداقلی که چهار سال بین دو گروه شل و سفت می کند تا خودش را نگه دارد! شهرداری که قطعن قاطعیت اداره و پبشرفت شهر را نخواهد داشت!