یکی از اصول اساسی برای داشتن یک جامعه سالم و مترقی، توجه به تربیت و مراقبت از کودکان در آن جامعه است. از آنجایی که پیریزی شخصیت و ریشه سلامت روان و همچنین انواع اختلالات روانی در دوران کودکی قرار دارد.
لذا سنین حساس کودکی و آسیبپذیری آنان در چنین برههای از فرایند رشد، ایجاب میکند که کودک، همواره در محیطی امن و سالم از لحاظ جسمانی و روانی، قرار گیرد.
لذا کمک به زندگی سالم و شایسته برای همهٔ کودکان خردسال و فراهم کردن فرصتهای مناسب رشد همهجانبه برای آنها، دورنمایی است که متخصصان حوزه کودک برای جوامع خود متصور هستند.
با این آگاهی، که توجه به برنامههای مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال از همان بدو تولد، موجب خواهد شد تا کودکان بتوانند به حداکثر تواناییها و استعدادهای خود دست یابند. پس نتیجه میگیریم توانمندسازی مراقبین کودک در حمایت و مراقبت از رشد و تکامل کودکان در جوامع، میتواند مهمترین سنگبنای تمدن و پیشرفت آن جامعه باشد.
به عبارت بهتر، در جامعهای که از صدر تا ذیل آن اعم از: سیاستگذاران، اهالی فرهنگ و رسانه، والدین، معلمان و مربیان کودک، با زوایا و ابعاد رشد کودک و اصول مراقبت از کودک آشنایی داشته باشند، باعث خواهد شد در هر یک از این مراحل، برای رساندن کودک به یک زندگی مطلوب، آگاهانه برنامهریزی و رفتار نموده و در این شرایط میتوان گفت که کودکان آن جامعه، در امنیت کامل قرار دارند.
لذا نظر به اقتضائات و ویژگیهای خاص کودکی، یک نکته بدیهی، آن است که نیازها، خواستهها و به همین ترتیب ترسها، ضعفها و همچنین اهمیت مسائل گوناگون برای کودکان و بزرگسالان متفاوت است و به تبع آن احساس امنیت روانی از زاویه دید یک کودک و بزرگسال میتواند متفاوت باشد.
به عنوان یک مثال ملموس میتوان گفت: یک مشاجره لفظی بین والدین یا یک ساعت غفلت و تنها گذاشتن کودک در یک محیط بدون مراقب، از جهت تأثیری که بر روح و روان کودک دارد به مراتب میتواند اضطرابآورتر و مخربتر از پدیدههای مرگباری همچون گرمایش زمین یا حتی جنگ جهانی باشد.
ذکر این نکته الزامی است که این مثال، به هیچ عنوان به این معنا نیست که کودکان از تبعات این پدیدهها متأثر نخواهند شد، یا به شکل ثانویهای اضطراب مراقبین در سلامت آنان بیتأثیر خواهد بود، اما مشخصاً باید پذیرفت که مختصّات دنیای کودکان به فراخور درکی که از جهان دارند مخصوص به خود آنها است و هرگونه بر هم زدن این مرزبندی بین کودک و بزرگسال را میتوان نشانهای از سوءرفتار و مصداق عینی آزار دانست.
بر این اساس و بنا به گفتهٔ متخصصان، رفتارهایی اعم از: درد و دل کردن و گلایه نمودن نزد کودکان، درگیر کردن کودکان با مسائل مالی، قرار دادن کودکان در معرض اخبار و اطلاعات نامتناسب با سن آنها نظیر محتواهای جنسی و پرخاشگرانه، اخبار بحرانهای گوناگون اعم از بلایای طبیعی و یا بحرانهای اجتماعی و امنیتی، دخیل نمودن آنها در اهداف سیاسی و عقیدتی و… همه مصادیقی از رفتار نامناسب با کودکان میباشد. لذا ضمن توجه به همهٔ ابعاد تربیت: جنسی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی، جسمانی و تحصیلی، در هر شرایطی بایستی امنیت روانی کودکان را در مقاطع سنی مختلف مدنظر قرار داد و از درگیر نمودن کودکان با مقتضیات جهان بزرگسالان، به شدت خودداری نمود.