خیلی از مردم هستند که زمانی در کودکی یا جوانی رویای خبرنگار شدن را در سر پرورانده اند، شغلی پر از هیجان و اتفاقات عجیب و جدید که با همه مشاغل سروکار دارد. تصورات زیادی بین مردم در مورد شغل خیال انگیز خبرنگاری وجود دارد، برخی از آنها معتقدند که خبرنگاران و روزنامه نگاران شغل راحتی دارند و با نوشتن چیزی شبیه خاطره نویسی و دل مشغولی های روزانه و قرار و مدارها با مدیرها و سیاسیون و… پول راحتی در می آورند
اما صدای آواز دهل شنیدن از دور خوش است. حداقل برای من و هم نسل های من در طی این سال ها اینطور نبوده و با سختی های زیادی مواجه بودیم خیلی ها دوام نیاوردند و رفتند اما ما پوست کلفتی را تمرین کردیم.
خیلی از مردم هستند که زمانی در کودکی یا جوانی رویای خبرنگار شدن را در سر پرورانده اند، شغلی پر از هیجان و اتفاقات عجیب و جدید که با همه مشاغل سروکار دارد. تصورات زیادی بین مردم در مورد شغل خیال انگیز خبرنگاری وجود دارد، برخی از آنها معتقدند که خبرنگاران و روزنامه نگاران شغل راحتی دارند و با نوشتن چیزی شبیه خاطره نویسی و دل مشغولی های روزانه و قرار و مدارها با مدیرها و سیاسیون و… پول راحتی در می آورند
اما صدای آواز دهل شنیدن از دور خوش است. حداقل برای من و هم نسل های من در طی این سال ها اینطور نبوده و با سختی های زیادی مواجه بودیم خیلی ها دوام نیاوردند و رفتند اما ما پوست کلفتی را تمرین کردیم.
باید رابطه مان با فحش و تهمت شنیدن را قوی می کردیم تا به عبارتی فحش خورمان ملس باشد و بعد از شنیدن برخی تهدیدها و … کم نیاوریم ولی موهایمان زود سفید شد و طعم پیری زودرس را چشیدیم.
گاهی از خودم می پرسم آیا این عشق ارزش این همه جنگیدن را داشت یا بهتر بگویم دارد؟ گاهی هم می گویم قیدش را بزنم و بروم پی کار دیگری. در طی این سال ها یاد گرفتم که قلم زدن بی هزینه نیست. گاهی برخی از هزینه ها تو را به ناکجا آباد می کشاند، اما باید سبک نوشتنت متمایز باشد یک فرقی با دیگران داشته باشی و بشوی کولینای کچل مطبوعات.
باید بنویسی و مرکز نویسندگی ات را به فضای کوچک تحریریه محدود نکنی، نقد کنی فیلمنامه و رمان بخوانی و زمانی که دلت از همه چیز می گیرد به خصوص از سختی هایی که مثل هفت خوان رستم پیش رویت قد علم کرده و صف کشیده اند و مشکلاتی که بر سرت آوار می شوند حتی از نداشتن امنیت شغلی ات باز هم نیمه ی پر لیوان را ببینی.
روزنامه نگاری یک عشق است اصلا بوی روزنامه دیوانه ات می کند و حاضری خودت را به آب و آتش بزنی تا برگردی و بنویسی. شغل سختی است اما برای زنان به مراتب صدها بار سخت تر از مردان است، حتی در بسیاری از موارد مردهایی که تازه وارد هستند در این شغل را از زنی که سال ها قلم زده بیشتر جدی می گیرند و به عنوان یک زن باید با نوشته هایت برندسازی کنی و طوری تیتر بزنی که بدانند تو متفاوتی.
قلم نه در حصار زمان در می آید نه مکان روز