عمارت زیبا با معماری باشکوه، کمی آنطرفتر از چهارراه طهماسبآباد کرمان و در میانه انبوه درختان سر به فلک کشیده کم دیدنی نیست، اما زمانی که با رنگارنگهای دستساز تزیین و نقطه شروع یک تور دیدنی میشود، دیگر زیبایی در زیبایی میریزد و سبد سبد نشاط و سرزندگی میچیند.
به همت معاونت صنایع دستی میراث فرهنگی کرمان، تور کارگاهگردی ویژه خبرنگاران برگزار میشود، روند آغاز برنامه کمی طول میکشد، صحبت با همکارانی که برخی را خیلی وقت بود ندیده بودم به گرمی میرود، در این میان نگاهم بالا میآید و روی گلهای سرخ درختان انار مینشیند، رنگی که الحقوالانصاف عشق است و عشق!
زیبایی از همینجا آغاز و رفته رفته با صحنههای مختلف تکمیل میشود.
خلاقیت در گوشهای از بهشت هرندی
کمی بعد با پروانه نعمتیپور کرمانی آشنا میشویم، هنرمندی که در گوشهای از بهشت هرندی کارهای هنریاش را به نمایش گذاشته و ظروف سرامیکی ساخته و پرداخته شده با انگشتان ظریفش را آماده کرده و به انتظار نشسته است!
او همین حالا هم خوب است اما میگوید با پشتکار و خلاقیت قصد دارد راهی در اقتصاد استان پیدا کند و برای تربیت نیروهای مختلف وقت بگذارد … میخواهد برای آینده کشورش مفید باشد.
پروانه کار با دستانش را دلیل زندگی و حال خوب میداند و اعتقاد دارد روی دست آفریدههای خود انرژی گذاشته و آن را همراه با کلی احساس خوب روانه خانههای مردم میکند.
خبر اعطای کارت شناسایی برای هنرمندان صنایع دستی از طرف وزارت، هنرمندان این حوزه را حسابی خوشحال کرد..اختر مؤمنی یکی از آن هنرمندانی بود که بعد از دریافت کارت خود از آموزش در شهداد، زرند، کرمان و حتی یزد و بندرعباس سخن گفت و این را هم اضافه کرد که برای آینده و روزهای پیشرو برنامهها ریخته است.
از طفولیت میدوختم …
حکیمه حاجملک دومین بانویی بود که درباره کارش صحبت کرد، وقتی گفت از طفولیت میدوختم، روی چهرهاش دقیق شدم تا رد عشق را از چشمانش بخوانم …نگاهی که همزمان شد با جملهای دیگر که چشمانش برق زد، خنده روی لبهایش نشست و گفت: ۲۷ سال نقش پته زدم، حالا هم دوختودوز انجام میدهم و آستر کشی میکنم.
طراح گنبد زیبای مسجد صاحبالزمان کرمان کیست؟
کاشیتراش کرمانی هم بود، چهره نامآشنای هنر کرمان که جد اندر جدش هنرمند بودهاند، او در طراحی و رنگآمیزی شهرت دارد، طراح گنبد مسجد صاحبالزمان کرمان است و کارهای بینظیری را در اصفهان و تبریز انجام داده و خوش درخشیده است، او یک کاشیکاری هم به میراث فرهنگی کرمان هدیه کرد.
بانویی که آوازه هنر کرمان را بلندتر کرد
نجمه محمدینژاد دیگر هنرمندی بود که انرژیاش حرف اول را میزد، او کار با بچههای استثنایی و ناشنوا را شغل اولش میدانست و با افتخار از آن نام برد.میگفت: طراح دوخت هستم، ۲۳ سال است که دارم کار میکنم و به نتایج خوبی هم رسیدم.نجمه هم یکهزار و ۲۰۰ هنرجو داشت و برای ۱۶ نفر شغل ایجاد کرده بود، بانوی فعالی که در کشور و حتی خارج از آن، نمایندگی داشت و آوازه کرمان را بلند کرده بود. بعد از آن به یک کارگاه نساجی سنتی رفتیم، لباسهای خاصشان که از دور تفاوت آنها مشخص بود را دیدم و برایم جالب شد.
شهرداری با صنعت دستساز نساجی مهربان باشد
خانم زراعتزاده مسؤولش بود، میگفت ۲ سال در این زمینه فعالیت میکنم اما در مرحله گرفتن مجوز تجاری از شهرداری مانده و هنوز نمیتوانم روی گسترش کارم به این زودی حساب باز کنم، ۶۰ میلیون تومان هزینه میبرد و برای مجموعه ما سخت است.این خانم هنرمند و با پشتکار، میگفت ابتدا کار را از خانه پدریاش آغاز کرده و در پی آن بوده تا برای بانوان سرپرست خانوار شغل ایجاد کند، حالا با خط تولید خود ۲۲ نفر را به صورت مستقیم شاغل کرده است.
از بیمهری برخی از همشهریانم دلگیرم!
خانم خلجی هم در حوزه سفال و سرامیک مشغول به کار بود، عاشقانه کارش را دوست داشت و صفر تا صد آن را خودش و همسرش در کارگاه کوچکشان انجام میدادند.او گلایه هم داشت، میگفت گالری دارهای کرمانی از دیگر استانها کارها را میخرند اما از ما امانی میگیرند، کار ما خوب و تمیز است، از استانهای دیگر و حتی از آلمان مشتری دارم ولی از بیمهری برخی از همشهریانم دلگیرم!
این پسر جوانترین گوهر تراش کشور است
حضور در جمع صمیمی خانواده پورعسکری پایان بخش این تور جذاب خبری بود، خانواده هنرمندی که همه اعضای آن در حوزه طلا و جواهرات کار میکردند و حتی پسر کوچکشان علیرضا، جوانترین گوهر تراش کشور لقب دارد…پدر خانواده میگفت: قبل از این در استان دیگری فعالیت داشتیم، اما از سال ۸۸ در کرمان آغاز کردیم و سال ۹۲ وارد بازار فروش شدیم …
اتفاقی که بخیر گذشت!
این تور با همه خوبیهایش یک اتفاق ناگوار هم داشت و آن پاره شدن زنجیر سگ یکی از صاحبان صنایع دستی و حضور او در کارگاه و در بین خبرنگاران بود! موضوعی که میتوانست جامعه رسانهای استان را متألم کند …اما بخیر گذشت.