در این مقاله به جدی ترین بحران مدیریتی روزگاران جدید خواهیم پرداخت ؛ بحران زد و بند در جامعه مدیریتی کشور
سیل یکی از مخرب ترین مخاطرات طبیعی است که در طی زمان اثر وقوع آن افزایش یافته است؛ به ویژه از زمانی که تغییرات کاربری در حوضه ها و دشت های سیلابی صورت گرفته است. در صورت بیتوجهی به اصول همه جانبهای که مستلزم استقرار سکونتگاه انسانی(شهر یا روستا) در مکانی خاص باشد، میتوانند نقاط زیستی بالقوه خطرناکی جهت بحرانزایی در صورت بروز حوادث طبیعی باشند. سکونتگاه های انسانی دارای کالبدی هستند که این کالبدها هر کدام یک فعالیت را در خود جای دادهاند و جمعیت وابستهای را به دنبال خود دارند که در صورت وقوع بلایای طبیعی به شدت از آن تأثیر پذیرفته و باعث گسیختگی نظام زندگی و وارد آمدن ضررهای جانی و مالی فراوان در آن ها میگردد. عدم توجه به مکانیابی صحیح این سکونتگاه ها و عدم برنامهریزی لازم جهت جلوگیری از رشد بدون برنامه، مسایل و مشکلات فراوانی از جهت مصونیت شهرها و روستاهای کشور را به بار آورده است.
با توجه حوادث اخیر در کشورمان نیاز است این موضوع مورد بررسی بیشتری قرار گیرد تا علل آن شناسایی شود تا شاید دیگر شاهد حوادث این چنینی نباشیم. بنابراین در سه بخش زیر به بررسی این بحران به وجود آمده می پردازیم:
۱- از بین بردن جنگل ها و وقوع سیل در استان گلستان
در حال حاضر تغییر کاربری اراضی بهوسیله جنگل زدایی و تبدیل به اراضی کشاورزی باعث بروز سیل بیشتر در دهه های اخیر شده است. در سال ۱۳۳۵ عرصه جنگلی شمال کشور ۳.۵ میلیون هکتار بود اما الان به کمتر از ۱.۵ میلیون هکتار رسیده است. ۸۰۰ هزار هکتار از آن ظاهر جنگل را دارد ولی تنوع زیستی خود را از دست داده است. بنابراین، گرچه متوسط بارشها در شمال کشور همیشه دو متر بوده است اما اکنون با توجه به این که ما نیمی از جنگلهای “هیرکانی” را از دست دادهایم، این حجم از بارندگی بر عرصهای لخت میبارد و مانعی برای کنترل آن وجود ندارد. به همین علت شاهد بروز سیلابها هستیم. بنابراین تخریب جنگلها و مراتع به بهانه فعالیت اقتصادی خیانت به مردم و نسل آینده است.
- ساخت و سازهای حاشیه رودخانه ها:
راجع به سیل مرگبار شیراز موضوع کمی فرق میکند. اجرای یک طرح زیباسازی بدون کار کارشناسی که نتیجه آن بروز این فاجعه انسانی می باشد. مهمترین مسیل شهر شیراز که سیلاب های اینچنینی رو عبور می داده با بی برنامگی تبدیل به تاسیسات شهری شده است و بخشی از بستر این رودخانه، آسفالت شده و به عنوان ڪنارگذر -برای رفت و آمد خودروها-از آن استفاده می شده است. این در حالی است که براساس تبصره ۳ ماده ۲ قانون توزیع عادلانه آب مصوب ۱۳۶۱ «ایجاد هر نوع اعیان و حفاری و دخل و تصرف در بستر رودخانه ها و انهار طبیعی و کانالهای عمومی و مسیلها و مرداب و برکه های طبیعی و همچنین در حریم قانونی سواحل دریا ها و دریاچه ها اعم از طبیعی و یا مخزنی ممنوع است مگر با اجازه وزارت نیرو.»
اقدامی ڪه حالا بسیاری آن را دلیل اصلی وقوع سیل اخیر و مرگ چندین نفر در این حادثه می دانند. ڪافی است تا عڪسهای قدیمی شیراز در ڪنار دروازه قرآن را با عڪس های امروزی این منطقه مقایسه ڪنیم تا مشخص شود چه بر سر مسیل این شهر آمده است.
۳- سیل در غرب کشور
تجربه سیل گلستان و شیراز باعث شد که مدیریت بحرا قدری بیشتر خود را نشان دهد و روستاها و شهرهای در معرض خطر را از جمعیت تخلیه کند تا از تلفات جانی کاسته شود. اما باز مشکل اساسی در اقدامات غیر کارشناسانه قبل از وقوع بحران می باشد. یکی از این موارد مجتمع مسکن مهر شهر پل دخر بدون مطالعه و کارشناسی احداث شده که این احداث مسکن مهر از لحاظ رعایت بر کف معیوب ساخته شده و همچنین ورودی ساختمانهای این مجتمع پایینتر از خیابان و کوچههاست. طبقات همکف در مسکن مهر پلدختر بهصورت مسکونی ساخته شده و همین امر ورود سیلاب به منازل را در مواقع بحران هموار میسازد، همچنین مسکن مهر در انتهای مسیری که محل ورود آبهای سطحی بوده احداث شدهاست.
اما مشکل اصلی کجاست؟؟
همانطور که گفتیم ساخت ساز در مسیر رودخانه ها، مسیل ها و ساخت سدها، راه آهن و … که همه به صورت غیراصولی ساخته شده است و از طرفی نابودی جنگل ها، مراتع و به طور کلی اکوسیستم باید به موارد دیگر در تشدید خسارت سیل نقش به سزایی داشته اند. متاسفانه مدیریت بحران برای کاهش خطرات بلایای طبیعی چون سیل ضعیف عمل کرده است و ما به جای مدیریت بحران با مشکل بحران مدیریت مواجه هستیم. مدیرانی که سواد و دانش کافی برای مقابله با چنین حوادثی ندارند زیرا چهار اصل مهم مدیریت بحران عملا فراموش کرده اند. اول اینکه باید ضمن شناسایی مناطق حادثه خیر سیل و پهنه بندی خطر سیلاب که یک اقدام پیشگیرانه محسوب می شود اقداماتی(تغییر کاربری، پراکندگی جمعیت و…) در جهت مقابله با بحران سیل صورت می گرفته که این مورد انجام نشده است.
دوم اینکه سیستم های هشدار زودهنگام(پیش بینی و تعیین حجم سیل) از دیگر اقدامات مدیریت بحران می باشد که متاسفانه در این حوادث اخیر شاهد ان نبودیم. هواشناسی این طغیان و سیل را پیشبینی کرده بود و مثل همیشه شاهد بی نظمیهای مدیریتی بوده ایم(مخصوصا در گلستان و شیراز). طبق مطالعات صورت گرفته کوتاهترین زمان تمرکز سیل در استان گلستان هفت ساعت و بالاترین زمان تمرکز ۲۵ ساعت بوده است. بنابراین، زمان کافی برای خروج مردم و دامها از منطقه وجود داشته است. اما با وجود پیشبینی سازمان هواشناسی از ۷۲ ساعت پیش از حادثه، هیچ مدیریت بحرانی در منطقه وجود نداشته است.
سومین اصل هم طراحی و ساخت سیستم های محافظتی در مناطق مستعد سیل می باشد که این مورد نه تنها اقدامی صورت نگرفته است بلکه بستر رودخانه ها تبدیل به تاسیسات شهری شده است. اگر ما یک دهم هزینه های که سیل به بار آورده را خرج «لایروبی رودخانهها»، «لایروبی سدها»، «آزادسازی حریم رودخانهها»، «آبخیزداری» و «حفظ مراتع و جنگلها» می کردیم الان این مشکلات به بار نمی آمد.
و اما مرحله چهارم مدیریت بحران خدمات رسانی به آسیب دیدگان بعد از وقوع بحران است. مردمی که جان و مال خود را از دست داده اند در سرما نیازمند کالاهای اساسی چون آب و غذا هستند اما گاها مشاهده می شود که مردم از نحوه خدمات رسانی گلایه دارند. اما امید است در ادامه اقداماتی در جهت بازگرداندن شرایط جسمی، روحی و روانی و اجتماعی آسیب دیدگان به حالت طبیعی اقداماتی صورت گیرد.
امید است که دیگر چنین بی تدبیری ادامه پیدا نکند تا چند نفر دیگر قربانی این عدم برنامه ریزی صحیح مسئولان نشوند.