۲۱ فوریه سال ۱۹۹۹ میلادی برابر با ۲ اسفندماه خورشیدی از سوی یونسکو، نهاد آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شد.
بهانه این نامگذاری به اتفاقی فرهنگی، سیاسی در بنگلادش در سال ۱۹۵۲ برمیگردد؛ ۲۱ فوریه این سال معترضان و دانشجویان در داکا علیه سیاستهای پاکستان که زبان بنگالی را به رسمیت نمیشناخت و در صدد تحمیل اردو به عنوان تنها زبان رسمی کشور به شهروندان بود، قیام کردند و نتیجه آن کشته شدن تعدادی از شرکتکنندگان در اعتراض بود.
این تلاشها بالأخره بعد از ۱۹ سال به تشکیل کشور نوین بنگلادش به جای پاکستان شرقی در سال ۱۹۷۱ منجر شد. امروز روز جهانی زبان مادری در بسیاری از کشورها برای حفظ میراث بومیزبانی آنها گرامیداشته میشود و در بنگلادش از این روز به عنوان «روز شهدای زبان» نیز یاد میگردد.
این یادداشت قصد پرداختن تخصصی و اشاره جدی به مباحث و نظریههای زبانشناسی مثل دیدگاههای دو سوسور و نوام چامسکی و… را ندارد، چرا که نه نویسندهاش در این زمینه تخصصی دارد و نه مجال یک یادداشت مطبوعاتی فرصت چنین کاری را میدهد.
هدف اشارهای کوتاه به میراث زبانی استان کرمان است که علاوه بر بهشت معدنکاران و بهشت باستانشناسان، میتواند بهشتی برای زبانشناسان نیز باشد.
استانی که زبانهایی زنده مثل “براهویی” را با گویشورانی در جنوب خود دارد، گویشها و زبانهای متعددی مثل رودباری، کرته، بلوچی، ترکی، جبالبارزی، بشکردی و… را دارد که برخی از آنها در معرض نابودی جدی هستند.
در بشکرد روستاییست دورافتاده به نام گوواف که انگار گویششان بازماندهای از دورهٔ اشکانی است.
در جبالبارز جنوبی منطقهٔ انارک و دیدرکش واقع در شهرستان عنبرآباد گویش اکر مکری را تا یکی دو دهه پیش داشت که نمیدانم آیا هنوز از آخرین گویشوران کهنسالش کسی در قید حیات است یا نه !؟
لهجهٔ رابری، ساردویی، رمونی و بحرآسمانی مناطق سردسیر کرمان که با شهری شدن ساکنانش از گفتوگوی نسلهای جدید کمکم دارد حذف میشود، آن قدر کلمات خاص و بکر دارد که به گویش میماند و این مهم در شعر شاعران بومیسرایش نظیر مرحوم گرامی سلطانی و شاعر جوانترش عبدالرضا سلطانینژاد، در کتاب شعر بومی “پشیر” همتعلی زرینکلاه و در شعرهای طنز محلی حسین شهابی رابری به خوبی متجلی ست.
در جنوب کرمان ما با گویشورانی از زبان سانسکریت هند روبهروایم که با وجود مهاجرت آنها در چند قرن پیش برای انجام شغل صنعتگری و خنیاگری همچنان در کنار زبان معیار فارسی این زبان را نیز در مکالمات روزانه حفظ کردهاند که میتواند فرصتی برای پژوهشگران زبانهای باستان باشد، زبانی که پانینی هندی در چهارصد سال قبل از میلاد به عنوان اولینهای دستورنویسی زبان در دنیا برایش قواعد نوشته است.
در مناطق مرکزی و شمالی استان لهجه و گویش کرمانی را داریم که در شعرها و نوشتههای بومینویسانی نظیر حمید نیکنفس با کتاب “چغوک اوچکو” و داستانهای لهجهٔ کرمانی در کتاب “وازادهٔ کل ماشالله” مهدی ایرانمنش و دهها اثر مکتوب و رسانهای اعم از دیداری و شنیداری دیگر میتوان دنبالشان کرد.
برای زبانهای موجود در استان پهناور و باستانی کرمان کمابیش کارهایی پژوهشی انجام شده است به عنوان مثال برای زبان براهویی دکتر سارا کردستانی، دکترای تاریخ، فرهنگ و زبانهای باستان، پژوهشهایی انجام داده که کتاب و مقالاتی نیز از او منتشر شده است.
برای زبان رودباری اولین بار در دههٔ هفتاد شمسی کتابی از اسلام نیکنفس روزنامهنگار و زبانپژوه منتشر شد که بیشتر جمعآوری واژگان بود، بعدها دکتر محمد عبدالمطلبی پایاننامه دکتری خود را به این گویش اختصاص داد که بیرون آمدن سخنرانیها و مقالاتی از آن مؤثر و قابل تأمل بود.
دکتر جهانبخش لورگی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد کهنوج هم در زمینهٔ گویش رودباری مقالاتی منتشر کرده است.
اما یکی از علمیترین کارهایی که پیرامون گویش رودباری انجام و در قالب کتاب منتشر شد “فرهنگ واژگان رودباری” اثر زمان صادقی قلعهگنجی است که امسال کتاب سال استان هم شد و خوشبختانه خبر خوب این که انگار توسط ایشان و چند زبانپژوه دیگر اطلس زبانشناسی جنوب کرمان در حال تدوین است.
هوا آغشمه و پای پلنگ گشنه تو راهه
تواک ماه آوادی، عه تو چشم علم شاهه
شده، ای بی سلنداری مچک رو جایه چوپونو
بج خاخش سه ای آه نسرک سوز دیماهه
صدای وای وایی که میا ای دشت غرب غم
او توی کوه میپیچه نشیک شوم روباهه
نک وایهت شده شیهار و ور باد فنا میره
امید زندگی وختی سبک مثل پر کاهه
خضا بسیاره و گله به خدر مثنوی دارم
ولی افسیس که دست غزل ای چاره کوتاهه
(از کتاب وایه، اثر رضا میرشکاری
اولین مجموعه شعر با گویش جبالبارزی ، نشر فرهنگ عامه)
این نمونه از شعر محلی کرمان را آوردهام که بگویم؛ بزرگی میگوید یک زبان و یک گویش زمانی میمیرد که آخرین شاعرش مرده باشد و به راستی که چنین است و چنین خواهد بود.
زبانها و گویشهای منطقه ما هم تا شاعران و پژوهشگران خوبی دارند زنده خواهند ماند اما برای اینکه زیست این گویشها شکلی موزهای به خود نگیرد و در زندگی مردم جاری باشد لازم است از فناوریهای نوین و فضای چند رسانهای و مالتیمدیا برای ترویج این گویشها با روشهای خلاقانه استفاده کنیم.
امروز بیش از هفت هزار زبان در دنیا وجود دارد که در هجمه فرهنگ واحد جهانی در خطر نابودیاند و هر چند وقت یک بار تعدادی از آنها با مرگ آخرین گویشورشان میمیرند.
در صورتی که این میراث بشری با فناوریهای نوین میتواند حفظ و ترویج و چه بسا برخی از آنها ظرفیت استفاده جهانی را نیز داشته باشند.
وقتی که موسیقی کولیهای اسپانیا گروه جیبسی کینگ جهانی میشود چرا نغمه های رودباری نشوند، لیلروی بلوچی نشود، لیکوخوانی نشود و…
فناوری همانطور که با هجمهاش برای یکشکلکردن جهان میتواند تهدید باشد، در مقابل فرصتی است بیبدیل برای حفظ و ترویج خرده فرهنگها اگر راه استفاده خلاقانه و مؤثر آن را پیدا کنیم.