همهی آنان که با تفکر این حقیر آشنا باشند میدانند که در انتخابات های گذشته هیچ گاه در بند تعصبات از نوع طایفه و منطقه گرایی نبوده و همواره آن را در کنار «سیاستزدگی افراطی» دو آفت مهلک بر سر راه توسعه این شهرستان دانستهام.
نکتهی دیگر که همواره بر آن تاکید داشتهام این بوده که منطقهگرایی در تمام مناطق جیرفت (از ساردو و جبالبارز تا میانچیل و…) وجود دارد حالا در یک منطقه با شدت و حدت بیشتر و یک منطقه کمتر. و نیز بارها متذکر شدهام که ولو آنکه در یک منطقه ای وجود این بلیه و آفت شدیدتر هم بود اما نباید آن را به کل مردم آن منطقه تعمیم داد و جمع زد و مثلا گفت ساردویی ها منطقه گرا هستند یا درمورد مردم جبالبارز و میانچیل و دیگر مناطق همینطور.
قوم گراییِ ناپسند، قوم گرایی ای است که به خاطر آن، حق نادیده گرفته شود؛ بعبارت دیگر این که آدمی بدهای قوم خود را از نیکانِ قومی دیگر بهتر بداند.
یادم هست چند سال قبل یک کسی که بعنوان پیشکسوت جهاد و شهادت ازش یاد میشد و بازنشسته یک نهاد انقلابی بود یک جایی ما را دید و سر موضوع انتخابات باهام بحث کرد و آخر هم گفت که قوم خودت ولو آنکه ضدانقلاب هم باشد یک تار مویش با هزار تا انقلابی هم عوض نکن (که البته قوم ما اینطور نبود) در دلم گفتم نتیجه همین تفکر است که این شهر سی و اندی سال است وضعش همین است چون تصمیم گیران و تصمیم سازانش افرادی امثال این فرد و با تفکر مشابه آن بودند.
این همان طایفه گرایی مذموم است که رسول اکرم(ص) درباره آن میفرماید: «هر کس در دلش به اندازه ی دانه ی خردلی از آن باشد، خداوند در روز قیامت او را با اعراب جاهلی برانگیزد.»
و تصور کنید که تمام طوایف و قوم های دیگر هم همین تفکر را داشته باشند که بدان قوم خود را بر نیکان قوم دیگر باید ترجیح داد، نتیجه چه میشود؟ آیا جز آنست که خوبان و شایستگان کنار گذاشته میشوند و بدان با داشتن پشتوانه قومی بر ما مسلط میشوند و فردا با ناکارآمدی، فحش اش را هم نثار جمهوری اسلامی خواهیم کرد!
در یادداشت های بعد درباره مهمترین عوامل محرک و دامن زننده به منطقه گرایی در این شهرستان (جیرفت) خواهم نوشت
ادامه دارد…