فردوسیتوسی از برجستهترین و بلندآوازهترین شاعران ایرانزمین است که شهرۀ جهانیان است. ارزشمندترین اثر او شاهنامه فردوسی بهعنوان یکی از شاهکارهای ادبی دنیا، مورد توجه و اقبال خاص و عام است. فردوسیتوسی که در روزگار خشم و قهر امیران ترک و غزنوی و خلفای عباسی میزیست از اسطورهها، داستانها، حماسههای ایرانی و فرهنگ کهن ایرانی با زبان فاخر فارسی؛ کاخی بلند از شکوه، فر و دانش و اندیشۀ والای ایرانیان در ساختار و قالب حماسه بنیان نهاد که از باد و باران و گزند بلایا و حوادث در امان بماند.
آری بهدرستی شاهنامۀ فردوسی بر تارک قلههای حماسه و اندیشه چونان الماسی گرانسنگ میدرخشد و پیشانی هویت و ملیت ما ایرانیان است. شاهنامه فردوسی از چند دیدگاه اثری بیبدیل است، نخست آنکه فردوسی با سرودن شاهنامه زبان فارسی را از گزند آفات دور نگاه داشت و این زبان را حفظ کرد، دیگر آنکه روحیۀ ایراندوستی و ملیگرایی را برای همیشه در وجود ایرانیان بیدار و زنده نگهداشته است.
در واقع در روزگاری که برخی ایرانیان خودباخته و سودجو و سُست عنصر برای توجه اُمرا به دنبال عربیمآبی و عربینویسی بودند، حکیم توس نه با سنگ و تیغ و شمشیر بلکه تنها و تنها با زبان ارجمند و وَرجاوند فارسی، کاخی از نظم پیافکند که تا امروز افتخار هر ایرانی و گویندۀ فارسیزبان است.
همانگونه که میدانیم شاهنامه موضوعهای گوناگونی را در دل خود جای داده است اما شاید موضوع مددکاری در شاهنامه بحثی نو باشد. در متون ادبی دلاله و میانجی زنی است که شخصیتهای اصلی را در برابر مشکلات راهنمایی میکند و موجب رشد و تعالی آنها در ابعاد جسمانی و روانی میشود، در شاهنامۀ فردوسی و در داستان زیبای زال و رودابه این مسئله بسیار برجسته است.
چون در شاهنامه شاهد حضور زنان در عرصههای مختلف خانوادگی و اجتماعی هستیم و زنان همپای مردان در جریانهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… نقشی پویا و کُنشمند دارند و در بسیاری از موارد برتر از مردان عمل میکنند، بنابراین یکی از نقشهای مرتبط با زنان در شاهنامه، دلاله و میانجی بودن آنهاست.
آنها در مراحل گوناگون داستان ظاهر میشوند و با میانجیگری در بحرانهای پیش آمده، شرایط را بهبود میبخشند، این ویژگی بهطور ویژه در داستان زال و رودابه نمود دارد. ماجرای عشقورزیهای پهلوان ایرانی با دختر مهراب کابلی با مخالفت دو طرف مواجه میشود و به دلیل وجود پیشزمینههای دشمنی میان دو قوم، وضعیت مطلوبی ندارد و عاشق و معشوق دچار بحرانهای روحی و جسمی شدهاند.
در این لحظات ناامیدکننده، سیندخت مادر رودابه بهعنوان میانجی ضمن آنکه به برقراری این پیوند سامان میبخشد، مانع بروز درگیریهای نظامی و بحرانهای سیاسی میان ایرانیان و حکومت کابل میشود، بنابراین اگر تلاش سیندخت برای ایجاد رابطۀ مبتنی بر گفتگو و صلح با ایرانیان بهویژه سام نبود.
بیتردید آتش جنگ میان ایرانیان و کابلیان برافروخته میشد و عاشقانۀ زال و رودابه به یک تراژدی بدل میگردید، پس فردوسیتوسی در این داستان نقش زنان را در جهتدهی به رویدادهای اجتماعی و سیاسی در قالب داستانی عاشقانه مطرح میکند. چنانکه میدانیم شاهنامه چنان دریایی کرانه ناپدید است و بهمناسبت بزرگداشت فردوسی به همین مطلب کوتاه بسنده میگردد.