یک – تراکتور شاید اولین قدم برای کشاورزی مکانیزه بود خیلی قبل تر از روش های نوین آبیاری و حتی مصرف کودهای شیمیایی و سموم، این تراکتور بود که جای خودش را بین کشاورزان باز کرد و جایگزین گاو و الاغ و گاواهن شد!
دو – نخستین تصویر من از تراکتور، یک رومانی خیلی قدیمی بود با رینگ های منحصر به فردی که دیگر مثلش را روی هیچ تراکتوری ندیدم!
چیزی شبیه رینگ های اسپرتی که چند دهه بعد روی خودروهای سواری گذاشتند.
در ساردوی آن سال ها همین یک تراکتور را دیده بودم. به صاحبش میگفتند محمد ماتی فکر کنم. درست یادم نیست. چند سال بعد بود که تراکتور قدم به آرامش روستای ما هم گذاشت تا یواش یواش گاوهای نر هیکلمندی که عهده دار شخم بودند بازنشسته شوند و بکشندشان برای الله.
باز هم یک رعنای رومانی قرمزرنگ که مرحوم نمک خریده بود. تراکتوری که چند پارچه آبادی را به تنهایی پوشش میداد.
از شخم و دیسک و مکینه بگیر تا حمل شن و سنگ و مصالح ساختمانی. نه حالا که تراکتور مثل خانی با احترام بخوابد زیر سایهی درخت و ماه به ماه استارت نخورد و فقط کارت سوختش در تکاپو و فعالیت باشد و کارهای کشاورزی مردم هم روی زمین بماند!
سه – تراکتور به رغم همهی خدماتی که از ابتدا به کشاورزی کرده بود، اما هنوز مانده بود تا مهم ترین و تاریخیترین نقش خودش را حداقل در منطقهی ما ایفا کند!
با رونق گرفتن قاچاق سوخت به ویژه گازوئیل در جنوب کرمان، کم کم سر و کلهی هر چه تراکتور از هر جای کشور در جیرفت و رودبار و قلعه گنج و همهی هفت گنج پیدا شد!
روزی نبود که تراکتوری بالای کامیون از گردنههای جبالبارز به گرمای جنوب سلام نکند! تا آمار تراکتورهای جنوب کرمان همین طور بالاتر و بالاتر برود و بازار قاچاق سوخت روز به روز پر رونق تر باشد.
کاش متولیان تراکتور و متولیان سوخت آماری میدادند از تراکتورهای تازه وارد به منطقه تا معمای نیسان آبیهای بیست و چهارساعتهی جنوب کرمان تا مرز پاکستان مقداری حل شود.
حالا رونق این کار و بار به جایی رسیده که علاوه بر تراکتور های سرپا، تراکتورنماهای همه جای کشور هم پایشان به جنوب باز شود!
تراکتور هایی که فقط شکل تراکتور دارند و سهمیهی تپل سوخت! تا جنوب کرمان که می توانست بهشت تاریخ و تمدن باشد بهشت گردشگری باشد بهشت معادن باشد بهشت تولید محصولات کشاورزی باشد، بشود بهشت تراکتورهای اوراقی و قاچاق سوخت!