پیش صاحبنظران، مُلک سلیمان باد است
بلکه آن است سلیمان، که ز مُلک آزاد است
این که گویند که بر آب، نهاده است جهان
مشنو ای خواجه که تا درنگری، بر باد است
ابوالعطا کمالالدین محمودبنعلیبنمحمود، متخلص به “خواجویکرمانی” و ملقب به”خلاقالمعانی” و”ملکالفضلا” از مشاهیر شاعران و عارفان قرن هفتم هجری است.
او به سال ۶۸۹ هجری در شهر کرمان و در خانوادهای بزرگزاده، چشم به جهان گشود، تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در کودکی و نوجوانی در کرمان آموخت و با توجه به شرایط نامناسب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن روزگار، برای کسب دانش و کمالِ بیشتر، زادگاه خود را ترک و به سیر آفاق و اَنفُس پرداخت و در اَثناءِ مسافرتها و سیاحتهایش به دیگر شهرها و سرزمینها، با عدهای از مشایخ، سلاطین و وزرا ملاقات کرد و پس از انجام سفر حج، مدتی را در تبریز و سپس در شیراز به سر برد و در اواخر عمر، چندی با خواجه حافظ شیرازی، دوستی و معاشرت داشت.
مهمترین آثار خواجو عبارتند از: الف-دیوان غزلها، قصیدهها، رباعیات و قطعات او که به سال ۱۳۳۶ شمسی توسط استاد احمد سهیلی در تهران، چاپشده و دارای دو بخش “صنایعالجمال” و “بدایعالکمال” است. ب-مثنویهایی به نامهای: ۱-روضهالانوار ۲-گل و نوروز ۳-همای و همایون ۴-کمالنامه ۵-گوهرنامه، که در غالب این مثنویها، از خمسۀ نظامی پیروی کردهاست.
ج-آثار منثور چهارگانهای به نثر مسجع و مصنوع به اسامی: ۱-سراجیّه ۲-شمس و سحاب ۳-شمع و شمشیر ۴- نَمد و بوریا.
عمدۀ شهرت خواجو، به غزلسرایی اوست، خواجو در غزلهای خود، شیوۀ سعدی را اساس قرار داده و آنگاه آن را با افکار عرفانی درآمیخته و روشی ایجاد کرد که حافظ آن را دنبال نموده و کامل ساخته است.
دکتر بهادر قادری”، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی معتقد است:
“خواجویکرمانی در بسیاری از عرصههای آفرینش هنری و پرداخت هنرمندانۀ صورت و محتوا، پیشگام و استاد حافظ به شمار میآید و حق انکارناپذیری، بر گردن خواجۀ رندان دارد، بهویژه در صنعت “ایهام”، حافظ از سرچشمۀ زلال و فیاض غزلیات خواجو، سیراب شده است.
خواجو نسبت به حافظ حق تقدم و استادی دارد، کسانیکه دربارۀ خواجو صحبت میکنند به نوعی خواجو را پُلِ بین سعدی و حافظ میدانند که این هم نظر درستی است و اینکه حافظ از خواجو تأثیر پذیرفته است کاملا مشخص است.”
خواجوی کرمانی و خواجه حافظ، از نظر زمانی، خیلی به هم نزدیک بودند و این نزدیکی و همزمانی این دو شاعر بزرگ، خیلی قابلتوجه است، خواجو در سال ۷۵۳ و حافظ در سال ۷۹۲ هجری از دنیا رفتهاند.
اشارههای فراوانی به نقاط اشتراک شعر خواجو و خواجه، در مقالات و پژوهشهای مختلف شده است که به اختصار به برخی از آنها پرداخته میشود :
“دکتر عبدالوهاب نورانی وصال” استاد ممتاز و فقید دانشگاه شیراز، در مقالهای که در خصوص “حَضَریات” خواجو نگاشته است، صنایع لفظی خواجو را در ادبیات فارسی، کمنظیر توصیف میکند و معتقد است: “خواجو نسبت به صنایع لفظی، عنایت بسیار داشته و غزلی در دیوان او نیست که از صنایع بدیعی تهی باشد، دامنۀ صنایع لفظی در دیوان خواجو، بیش از حافظ است و تقریباً میتوان نمونۀ هریک از صنایع بدیعی را در دیوان او یافت، اما اگر از صنعت ایهام که حافظ استاد مسلم آن و دیوان او شاهکار این هنر است در گذریم، غزلهای خواجو نمونۀ بارز صنایع شعری است.”
این استاد بزرگ و برجسته دانشگاه، اضافه میکند: “نکتهای که در ابتدای امر، در تورّق دیوان خواجو به نظر میرسد، نزدیکی کلام و نَسج او، با خواجۀ شیراز است و بیتِ: (استاد غزل سعدی است نزد همه کس، اما / دارد سخن حافظ، طرز غزل خواجو) را که یکی از معاصران آن دو شاعر سروده است، نکتۀ دقیقی است، زیرا طرز بیان، مضمونیابی، ابهامگویی و صنعتپردازی این دو بسیار به هم نزدیک است و دیوان خواجو مفتاحی مهم در شناخت معضلات، ترکیبات و لغات مورد استعمال حافظ است و بدون توجه به دیوان خواجو، مشکلات و تردیدهایی که گاه در بعضی ابیات خواجه وجود دارد، برطرف نخواهد شد.”
“دکتر انوری” استاد دانشگاه و خواجو پژوه معاصر، بر این باور است:
“خواجو فلز ارزشمندی است که در ساخت آلیاژ حافظ، نقش مؤثری داشته است و واقعا میتوان گفت که اگر خواجو نبود، حافظ هم نبود یا حافظ این جایگاه و این درجه از هنر و درخشندگی و برجستگی را که الان دارد، نداشت.
خواجویکرمانی از شاعرانی است که تاریخ به او ستم فراوانی کرده و او را بین دو قلّۀ بزرگ قرار داد؛ در برابر عظمت سعدی و حافظ، در مقطع تاریخیای که او در آن جلوۀ چندانی پیدا نکرده است، از شوربختیهای خواجو قرار گرفتن بین دو قلّۀ سر به آسمانسایِ سعدی و حافظ است.
دیوان خواجو از نظر تصویرسازی، یکی از متنوعترین و غنیترین دیوانهای شعر فارسی است، منظور از تصویرسازی، هر نوع کاربرد زبانی است که از هنجارهای عادی، فراتر میرود و اعتلا به درخشندگی پیدا میکند و در ذهن خواننده، حرکتی ایجاد میکند، یا عاطفهای را برمیانگیزد، یا زمینهساز حیرتی، میشود.”
خواجو از جمله شاعرانی است که با بکارگیری ذوق سرشار و طبع بلند خود، توانسته است آثار ارزشمندی خلق و بهجا گذارد، سبک شعر خواجو، عرفانی است و در این اشعار، از مبارزه با زهد و ریا و بیاعتباری دنیا و مافیها و سایر مضامین عرفانی، بطور صریح سخن گفته شدهاست.
حواجو در ضمن سیر و سیاحتهایش، با مشایخ و عرفای بزرگی از جمله: علاءالدوله سمنانی، امینالدین محمد کازرونی، امینالدین بَلیانی و مخصوصاً شیخِ مرشد ابواسحاق کازرونی مؤسس طریقۀ مرشدیه ملاقات داشته و حلقۀ ارادت ایشان را به گوش کرده و انتسابش به این طریقه بدین سبب است.
خواجو در فن سخنوری، استادی کامل بوده و قدرتش در بیان معانی عرفانی و موعظه و حکمت، معجزهآساست و علاوه بر آن، با بسیاری از علوم عصر خویش، آشنایی داشت و در ریاضیات، طب و هیئت، از تبحّر خاصی برخوردار بود.
این شاعر و عارف نامدار و بلند آوازۀ کرمانی، پس از عمری مجاهدت، ریاضت و سیر و سیاحت، عاقبت در سال ۷۵۳ هجری در سن ۶۴ سالگی، در شیراز چشم از جهان فانی فروبست و روحش به عالم باقی پیوست، مقبرۀ وی دور از زادگاهش، در تَنگ اللهاکبر شیراز، در دامنۀ کوه صبویه(باباکوهی) در ابتدای جاده شیراز – اصفهان و در نزدیکی دروازه قرآن، قرار دارد که مزار و مطاف دوستداران شعر و ادب فارسی و مریدان وی است.
ای که گفتی که به غربت چه افتادی خواجو
چه کنم، دور فلک، دور فکند از وطنم
در پیِ جانِ جهان، گِردِ جهان میگردم
تا که پوشد سرِ تابوت و که دوزد، کفنم